خیلی سخته عاشــــق کسی باشی که روحشـم خبرنداشته

باشــــه!!!

اما خيلی شـيـريـنـه کـــه

_يواشکی
^{عـــاشــــــقانــه ...}

نگاهش کنــــــی و

توی دلــــت بــگــــی

آخه ^{لا مصب خیلـــــی دوستـت دارم...}

دلتنگم!! بــرای کسـی کـه مدتهـاســت ....


بــی آن کـه باشــد ....


هــر لحـظــه ....


زنــدگــی اش کـــرده ام !


بــدهــکاری بــه مــن....


بــه تــمام _{"دوســتت دارم"} هــایــی که گــفتم ,

و تــو نــشنــیده گــرفتــی ...

تـــــو را با غــیـر می بینـــم

صدایـــم در نمی آیـــد!

دلـــم مــیـسوزد و کـــاری

ز دســـتم بر نمی آیــــد!

بیا کجا نشسته ای؟

نشان بده تو راه را

که من دوباره گم شدم

در این مسیر راه راه 

زندگی تاسٍ خوب آوردن نـــیست!

زندگی تاسِ بد را خوب بازی کردن است!

با دیــــپــلم، بـــا پــول، بـــا شوهر .....

بـــا این چیزها آدم خوشـــبخت نمیشود!

بـــاید درد زندگـــی را تحمل کرد تـــا از دور خوشبختــی به آدم چـــشمک بزند!!!!

توچه می دانی ازدل تنگم؟

گاهی به خدا التماس می کنم که فقط خوابت راببینم...

میفهمی؟

فقط خوابت را

چراميگويند “ها” علامت جمع است؟!

 “تن” را با “ها” جمع کني خودت ميماني و خودت ... :(

دِل ڪندن از تـو

بآ تمآم ِ عشقـ ـی ڪه بهت داشتَمـ ،

منو بـه يه جـا رسوند ... 

ڪه حالا تو چشماي یڪی زُل بـزنمُ بگم : 

عاشقمي؟ خب به دَرَڪ ... !

لَعنت به بَضی آهنگـآ ...

بـﮧ بَضی פֿـیابـونـآ ...

بــﮧ بَضی حَرفـآ ...

لَعنتیـآ تـو چَنـد ثـآنیـﮧ ؛

آدمو می برَن بـﮧ روزایی کـﮧ ،

واسـﮧ اَز بین بُردنشـوטּ تو ذِهنِت ،

یـﮧ عُمـر "ویـروטּ" شـُدی ...